مردمِ دیده (Pupil)

گاهنوشت های زهیر از انسان ، طبیعت و محیط

مردمِ دیده (Pupil)

گاهنوشت های زهیر از انسان ، طبیعت و محیط

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

بالخره به لطف الهی و دعای دوستان و همراهی شفیقان در سحر اخرین روزهای سال 91 دقایقی بعد ازنوای اذان دختری به جمع ما پیوست

از همه دوستانی که در این مدت با اظهار محبت های خویش این غربت را برا ی ما آسان کردید و به فرموده امیر المومنین "در غربت اسباب توانگری ما گردیدید " سپاسگزاریم

هنگامی که در دل ظلمت شب این عطیه لیلا را از خداوند دریافت کردیم یاداور بیت زیبای لسان الغیب بود که

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر ان ظلمت شب آب حیاتم دادند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

اکنون که می اندیشم تمام دشواریهای این ایام را به لطف این شب و مبارکی آن لحظه می فهمم که
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که برات شب قدر امسال ما گردید

در ژاپن به پدران اجازه می دهند در در هنگام وضع حمل بر بالین همسر حاضر باشند و در کشاکش درد در کنار همراهی همسر لحظه تولد فرزند را نظاره کنند (البته با رعایت آداب و کلاس های ویژه در دوره های آموزشی) که البته به نظرم سنتی است پسندیده.

خدای را شاهد می گیرم که لحظه ای که کالبدی از کالبدی می روید حقیقتا مانند آنست که تو در آینه جلال و جمال الهی می نگری و ناگهان در تمام جغرافیا و تاریخ خود را مخاطب این  کلام الهی می بینی که
لَا أُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ ﴿١﴾ وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَٰذَا الْبَلَدِ ﴿٢﴾ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿٣﴾ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ

و چه کبدی است این کبد و چه دردی است این درد و چه مردانگی است این زنانگی و تو ای پدر بنگر بر این ولد  که چه زیبا معمار هستی برایش
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ ﴿٨﴾ وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ 
افرید دو چشم و زبان و دو لب که تمام انچه است که چشم تو را در صورت زیبایش گردان و در سیاهی و سرخی اش پران

زندگی هاتان پراز خیر و برکت و وجودتان پر از تماشای آسمان

 

 

دختر سحر

  • زهیر

" الهی به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده " (حسن زاده آملی - الهی نامه)

غرض مکانی بود برای ثبت آنچه در نظرم گفتنی آید و البته بهانه ای است برای آنکه مسئولانه تر بنویسم و مسئولانه تر بشنوم. توفیق الهی رفیق شود باشد که این مردمک چشم اسباب گشایش چشم جان شود. دیدم بی مسما نیست که در ادبیات لاتین واژه مردمک چشم(Pupil) همچنین به معنای شاگرد و کارآموز نیز به کار می رود.

و البته این نام نیک سهم لسان الغیب است که

مردم دیده ما جُز به رُخَت ناظر نیست
دلِ سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست


اشکم اِحرامِ طواف حَرَمَت می‌بندد
گر چه از خونِ دلِ ریشْ دمی طاهر نیست


البته بضاعتم را نه در حد و اندازه ای است که  شمعی برافروزم حداکثر دود پراکنده ای است افکار مغشوشم. هله به مدد الهی و مساعدت خوانندگان بزرگوار باشد که قوام یابد. 

 

مردم چشم

(تصویر از نگارنده )


  • زهیر