مردمِ دیده (Pupil)

گاهنوشت های زهیر از انسان ، طبیعت و محیط

مردمِ دیده (Pupil)

گاهنوشت های زهیر از انسان ، طبیعت و محیط

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واسازی و ضد معماری» ثبت شده است

طرح روی جلد کتاب واسازی و ضد معماری

بالخره بعد از قریب به 5 سال کتابی را که به همت جمعی از دوستان دغدغه مند در حوزه فرهنگ و معماری ترجمه نموده بودیم به چاپ رسید ...جدای از مقالات متنوع کتاب در نقد معماری دیکانستراکشن ، نکته بدیع دیگر استقبال و دعوت پرفسور سالینگروس از دکتر هادی ندیمی جهت افزودن فصلی (و نه صرفا مقدمه ای ) بر کتاب بود که در نوع خودش در ایران بی نظیر است ... امیدوارم مورد توجه واقع شود ...

ناگفته نماند که کتاب حاصل زحمات این دوستان بزرگوار است:

آقایان فرهاد شریعت راد، سید محمد رضا فهیمی، سید مجتبی ناصری، وحید وحدت زاد،

و خانمها امینه انجم شعاع، ماریا برزگر، فرزانه باقی زاده، مریم فرهادی

 همچنین اقای سعید زرین مهر و کاظم دادخواه و بنده علاوه برترجمه ویراست عمومی آن را عهده دار شدیم..

مقدمه ای به نمایندگی از دوستان بر کتاب نگاشتم که در اینجا می آورم :

طرح روی جلد کتاب واسازی و ضد معماری

ترجمه­ نامه

مشتاقی و مهجوری

 

            با نگاهی به تحشیه­ ها و مقدمه­ های متعدد کتاب توسط خود مولف و سایر منتقدان و همچنین نگارش دیباچه و مقاله آغازین استاد ارجمند جناب دکتر ندیمی، ای بسا نوشتن هرگونه مقدم ه­ای از طرف مترجمان غیرضروری می نمود. لیکن بر طریق صواب نبود اگر از آنچه بر انجام این اثر از آغاز تاکنون رفته به خوانندگان علاقه­ مند اشارتی نشود. پس از ترجمه و نشر کتاب محققانه "یک نظریه معماری" اثر پرفسور سالینگروس در سال 1387 توسط مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی معماری و شهرسازی و اقبال بسیاری از اصحاب تحقیق با توصیه مولف و استقبال جمعی از دانش آموختگان معماری کتاب دیگری از سه گانه معروف پرفسور سالینگروس را هدف ترجمه قرار دادیم[i].

آنچه در اولین مواجهه شخص من با کتاب برایم جلوه نمود، زبان به غایت انتقادی نگارنده بود که گویی امید از جامعه معماران شسته و در تقلای تحریک وجدان عمومی از رویه­ های ضدمعمارانه­ ای برآمده که در چند دهه اخیر با نام دیکانستراکشن یا واسازی در میان محافل معماری و مجالس طراحی در جریانند. برای وی اندیشه واسازی چون ویروسی تطبیق پذیر است که از دل معماری مدرن و بعد از آن بیرون آمده و با همان منطق نابجا به شیوه­ای تصاعدی اثرات مخربی بر محیط مصنوع می­گذارد . در این میان اگرچه در ابتدا لحن گفتار نگارنده را بیش از حد مبالغه­ آمیز می­ دیدم و نگاه ساختارشکن این معماری را در پیرامون خود جز در قامت برخی نماهای التقاطی کج و معوج در تهران، مشهد و شیراز نمی یافتم، در سالهای اخیر که فرصت­هایی برای تجربه فضایی برخی از محصولات دسته­اول واسازی­گرا یافتم و از نزدیک­تر در جریان بیانیه­ ها و نظریات صاحبان قلم این حوزه­ ها قرار گرفتم با پرفسور سالینگروس احساس همدلی می­کنم.

در مراجعه به آثار نظری و مکتوبات در خصوص پروژه­ های اجرا شده توسط معماران واسازی­گرا به صورت پررنگی مواجه با واژگانی نظیر پارادایم نو، پیچیدگی، آشوب، فراکتال، خودسازماندهی، و نوخاستگی می­باشیم که چون رمزعبوری برای گذر از دنیای صنعتی به دنیای پساصنعتی و اطلاعاتی عمل­ می­کنند. در جریان انجام رساله کارشناسی ارشد[ii] که برخی از ادعاهای این "معماری­های جهان در حال جهش[iii]" را مطالعه می­نمودم بسیاری از کاربردهای نادرست و مصادره به مطلوب مفاهیم علوم پیچیدگی را شاهد بودم[iv]. تاریخ­نویس موقعیت ­شناسی چون چارلز جنکس نیز که به خوبی این بزنگاه­ های سبکی را شناسایی و همواره از مروجان زبردست مدهای معماری بوده، هنگامی که با یک روانشناس محیطی[v] به گفتگو می­نشیند دیری نمی­پاید که مجبور می­شود از ادعاهای عجیب و غریب پیچیدگی­ نمایانه ی فراکتالی در خصوص طراحی راه­پله منزلش کوتاه بیاید و قبول کند که آن راه­ پله اتفاقا تصویر ذهنی خانه قدیمی مادربزرگش بوده است که برای وی خاطره­انگیز بوده است.

ساختمان کوایزومی سانگیوی آیزنمن در توکیو با نمای به لرزه ­افتاده­ اش و مکعب­های کج و معوجش که برنده جوایز متعدد معماری نیز گردید به همان اندازه دلگیر و دلمرده است که چند خیابان پایین­تر از آن ساختمان اداری مایکل گریوز با نمای کاشی آبی و سفیدش. از قضا در این میان کارفرمای ساختمان کوایزومی سانگیو پس از تغییر مدیریت ترکیب­بندی رنگ­های پرتنش آن را با نمایی سفید جایگزین نمود تا شاید بتوان بهتر با آن ساختمان ارتباط برقرا کرد. اینگونه بهتر می توان معنای بافت زنده­ ای را که سالینگروس از تخریب آن در منهتن بعد از یازده­ سپتامبر با طرح­های واسازی­گرایانه گله می­کند، دریافت. این دغدغه نه دغدغه­ای صرفا سبکی برای یک معماری نئوکلاسیک، بلکه بیشتر جوششی برای حفظ انسجام کالبدی و بافت مولد شهری است، وگرنه مکعب واژگونه موزه­ یهودیان در سانفرانیسکو اثر لیبسکیند همان­قدر با بافت اطراف خود غریبه است که یک خیابان پایین­تر از آن موزه­ ی هنرهای نوی ماریو بوتا با نمای آجری و فرم پلکانی ­اش.

با این احوال دل­نگرانی نه از باب این ساختمان­های استثناء برقاعده است که بسیاری از آنها مانند موزه­های لیبسکیند ای بسا بناست روایتگر درد و رنج جماعتی باشند که معلوم نیست چرا تاوان آن را باید تا زمانی که این نمادهای آشفتگی معماری پابرجایند، محیط­های انسانی من و شما بدهند. دل­نگرانی آنجایی است که استثناء بدل به قاعده گردد و حدیث موزه­ های هلوکاست بر در و دیوار و خانه و بازار شهر پدیدار شود. در چنین احوالی هنگامی که سری به دانشگاه برکلی در کالیفرنیا می­زنی تا خبری از دنباله­های تحقیقات مطالعات رفتاری و انسانی در معماری بگیری ــ جایی که کریستوفر الکساندر قریب به دو دهه در راه اندازی مرکز مطالعات محیط آن تلاش نمود ــ نه از تاک نشانی است و نه از تاک­نشان. از سانوف و کوپرمارکوس[vi] و سایر محققان جامعه ­شناختی و روانشناختی فضا نیز تنها نامی در وبسایت دانشکده­ ی معماری باقی مانده است. به عوض در ژوژمان­های دانشجویان کارشناسی حکایت همان حکایت نسل جدید نرم­افزارهای سه­ بعدی طراحی است که اسباب رسیدن دقیق­تری به معنا نیستند و فقط لذائذ کامجویانه فرمی دانشجویان را ارضا می­کنند.

امروزه با ظهور نرم افزارهای طراحی پارامتریک و امکان طراحی فرم­ها و شکل­های متعدد و از آن مهمتر امکان ساخت آنها به واسطه دستگاه­های برش لیزری و پرینترهای سه­بعدی اگرچه فرصتی بی­نظیر برای طراحان فراهم آمده، اما معلوم نیست که این رشد فن­آورانه الزاماً اسباب رشد معمارانه نیز گردیده یا خیر. اسکنرهای سه بعدی و قلم­های دیجیتالی اگرچه ابزارهایی کارآمدند لیکن می­توانند اتصال آدمی را از آنچه می­سازد و از آنچه برایش ساخته­ شده است قطع نماید. بی­اختیار به یاد احوالات روزمره فرانک گهری می­افتم که ساعت­ها در باب خوب بودن و نبودن ماکتی که توسط کارمندش ساخته و جرح و تعدیل شده خطابه می­کند، بدون آنکه حتی دستی به آن بزند و البته ساعتی بعد متخصصان با اسکنر سه بعدی که منحصرا برای دفتر گری طراحی و ساخته شده است به مدل­سازی آن مشغول می­شوند. چنین جریان­هایی به سرعت در قالب کارگاه­ها از موسساتی نظیر ای­ای و دانشگاه هاروارد و ام آی تی و کلمبیا به دیگرانی نظیر خود ما که از این دست­آوردهای تکنولوژیک عقبیم در حال صدور است. امروز دیگر واسازی همانگونه که زاحا حدید به زیرکی دریافته دورانش همچون پسامدرنیسم بسر آمده و می­بایست به سمت یک معماری نئوارگانیک پیش­رفت که فرزند خوانده این تحول نرم­افزاری است.  اما سؤال از پیچیدگی­های پیدا و پنهان و حقیقی و کاذب کماکان وجود دارد. شاید با چنین ذهنیتی بتوان بهتر دلیل این همه زیر و زبر شدن سالینگروس را فهمید و کتاب را نه حمله­ای تهاجمی که دفاعی متهورانه خواند. وی در این مهلکه هم به شمشیرزنان واسازی­گرا می­تازد و هم شمشیرسازان فلسفی آنها را نکوهش می­کند[vii] که به دست هم اسباب تقطیع تکوین و تحویل بافت­های شهری شده­اند. 

در سال 1385 یکی از نشریات معماری و شهرسازی کمابیش مشهور کشور درخواست چاپ کتاب را در ویژه­نامه­ای مطرح نمود. هنگامی که این پیشنهاد با رای اکثریت مترجمان و صلاحدید اساتید با مخالفت مواجه گردید نشریه مذبور بدون طرح مقدمه­ای از مباحث مؤلف با چاپ مقاله­ای با عنوان نقدِ نقد به مرور بخشی از مقالات این کتاب پرداخت تا ترجمه فارسی کتاب نیز پیش از به بازار آمدن از الطاف نشریات رنگارنگ معماری ایران همچون سراسر جهان بهره­مند شود. به هر تقدیر قسمت این چنین گردید که انتشار کتاب به تاخیر بیفتد تا با ویراست چهارم آن در سال 2010 همراه گردد. در این ویراست، فصل جدیدی پیرامون اتفاقات رخداده در مدرسه معماری­ ویزئو و اوضاع نابهنجار تدریس معماری سنتی در مدارس معماری غرب روایت و تحلیل می­شود که خواندنی است و بر ضرورت تربیت معمارانی تاکید می­کند که روحیه جهادگری و مجاهدت سرسختانه را در دفاع از باورهای حقیقت­جویانه و حکیمانه معماری دارند. امری که چندی پیش توسط معمار مشهور ژاپنی تادائو آندو در جریان افتتاح یازدهمین کنفرانس بین­المللی مدارس شهرسازی آسیا بیان شد. آندو ساختن را حاصل اشتیاق، استقامت و روحیه جهاد­گری دانست و گفت معماری را باید کاشت[viii].

این قصه پرغصه­ ی ترجمه و چاپ در ایران باعث شد که تلاش­های گروه مترجمان برای ترجمه و دریافت حداقل امکانات جهت طبع و نشر کتاب پس از دوسال بی­نتیجه ماند به گونه­ای که جریان کار بعد از ترجمه اولیه دچار وقفه­ای سه ساله گردید. در این میان اگر نبود همت والای مهندس کاظم دادخواه و جناب آقای هادی قلی­پور که زحمت بازخوانی و مطابقت مفهومی متون را بر دوش کشیدند شاید این کتاب اکنون مقدور نمی­بود. اثر حاضر محصول همت و اراده­ی جمعی از علاقه­مندان حوزه طراحی محیط است که پس از فراغت از تحصیل از یکدیگر جدا افتادند و هریک را سرنوشت رهسپار مقصدی در حوزه تدریس، امور اجرایی، مشاوره، ادامه تحصیل در نقاط مختلف میهن و بعضا در چهارگوشه جهان نمود. با این حال، هدف مشترک که همانا ترفیع افق اندیشه طراحان ایرانی است بر این بعد مسافت فائق آمد و ترجمه این کتاب که ساز مخالفی در سرزمین موافقان جریان­های غالب معماری در جهان گردیده را مقدور نمود. در پایان از اصحاب قلم و ارباب اندیشه، محققین، دانشجویان و اساتید به سبب اشکالات احتمالی در صفحه­ آرایی و حروف­چینی و احیانا مسائل ویرایشی پیشاپیش عذرخواهی می­نمایم.

 

به نمایندگی از گروه مترجمین

زهیر متکی

تابستان 90



[i]  این سه گانه شامل کتابهای اصول ساختار بافت شهری، یک نظریه معماری و کتاب حاضر است که کتاب اول هنوز ترجمه نشده است.

[ii] زهیر متکی ، "پارادایم پیچیدگی در معماری" رساله کارشناسی ارشد، دانشکده هنر ومعماری یزد، 1386

[iii]  کتابی با این عنوان یعنی “The Architecture of The Jumping Universe” در سال 1997 توسط چارلز جنکس نگاشته شد که به طور جانبدارانه­ای سعی در ارتباط دادن برخی معمار­ی­های عمدتا واسازی­گرا با نظریات پیچیدگی در علوم داشت. این کتاب به فارسی نیز با عنوان نه چندان درست "معماری پرش کیهانی" با همت دکتر وحید قبادیان و داریوش ستارزاده توسط نشر دانشگاه آزاد ترجمه گردید.

[iv]مکتوبات فراوانی در خصوص مغالطات نظریات واسازی­گرا با علوم پیچیدگی نگاشته شده­اند. برای مثال نگاه کنید به کتاب

“TAKING SHAPE:A new contract between architecture and nature” By Susannah Hagan, Architectural Press, 2001

[v] کتاب خواندنی توبی عزرائیل در مورد خانه اتفاقا نکات جالبی در خصوص تحلیل­های روانشناختی طرحهای پیشنهادی واسازی­گرایانه برای مرکز تجارت جهانی از جمله طرح پیشنهادی پیترآیزنمن دارد. همچنین به زیبایی به توصیف، تحلیل و بازنمایی اندیشه طراح از ادعا تا عمل سه معمار و شهرساز یعنی چارلز جنکس، مایکل گریوز و آندره دوآنی می­پردازد.

“Some Place Like Home: Using Design Psychology to Create Ideal Places”, Toby Israel, Design Psychology Press, 2003

[vi] کتاب طراحی برای رفتار انسان که به ویراست جان لنگ و گروهی از مولفین از کلیدی­ترین کتابها در حوزه طراحی و روانشناسی محیط بود و اساتید مطروحه نیز از دانشگاه برکلی از جمله مولفین آن بودند.

[vii]  مراجعه کنید به مقاله شمشیرساز و شمشیرزن نوشته استاد ارجمندم دکتر فرزین فردانش، فصل نامه خیال- شماره 1 - بهار 1381

[viii]  کنفرانس بین­المللی مدارس شهرسازی آسیا که در شهریور 1390 در توکیو برگزار شد و نگارنده امکان حضور در آن را یافت. برای اطلاعات بیشتر در مورد همایش مراجعه کنید به

http://www.apsa2011.org/

  • زهیر